معمارکده2012
بزرگترین وبلاک تخصصی معماری
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
كمتر كسي را مي‌توان يافت كه پاي در بناي اسلامي بگذارد و در بي‌كرانگي فضاي آن غرق نشود.جذبه رنگ لاجوردي، انحناي قوي طاقديس‌ها، آينه‌كاري‌هاي منظم كه بنا را از جهت خارج مي‌كند و تذهيب‌ ديوارها با كلماتي كه سر در عالمي ديگر دارند و... همگي تجلي ماوراي طبيعت در طبيعت است. هنر اسلامي تركيبي از شهود و انديشه است؛ كيفيت بودها را در چهره نمودها متجلي مي‌كند و در يك كلام، اين عشق است كه هنر را مي‌آفريند. اهميت بحث را مي‌توان در جمله‌اي از تيتوس بوركهارت يافت:« اگر كسي ناگزير شده كه به پرسش «اسلام چيست؟» پاسخ گويد، كافي است به يكي از شاهكارهاي هنر اسلامي، مانند مساجد جهان اسلام اشاره كند.»بنابراين به عقيده وي هنر اسلامي امري كاملا انديشه‌اي است. هنرمند با تجسم بخشيدن به يك ماده خام درواقع دست به خلق يك اثر هنري مي‌زند و به آن روح مي‌دهد. از اين رو هنرمند يك خالق است. خالق همواره مي‌بايد منزه باشد و لذا هنر همواره در نزد مسلمانان ارجي عظيم داشته است. در هنر اسلامي هيچ چيز نبايد بين انسان و حضور غيبي خداوند فاصله اندازد.از همين روست كه جهت مساجد در هر نقطه جهان، كعبه است. يعني جهت مبني به سمت ماورا مكاني است كه در آن ساخته شده است. بدين ترتيب مفهوم زمان براي چنين بنايي كه جهت آن بيرون از مكان است، متفاوت با زمان قابل شمارش است. در اينجاست كه هنر اسلامي با معنويت گره مي‌خورد. هنر اسلامي همواره رنگ و بوي الهي دارد. شكرگزار گلدسته‌هاي مسجد، دست‌هاي انساني است كه رو به سوي آسمان دارند. انعكاس بنا در حوض آب، بي‌كرانگي فضا را نشان مي‌دهد و ما را از فضاي محسوس خارج مي‌كند و هرگونه مرز واقعيت و مجاز را در هم مي‌شكند. آري از بناي اسلامي شميم معنويت به مشام مي‌رسد. «هو الله الخالق الباري المصور له الاسماء الحسني يسبح له ما في السموات و الارض و هوالعزيز الحكيم» (الحشر، 24).چنان‌كه در اين آيه آمده يكي از صفات خداوند « مصور » است. بوركهارت نيز بر اين اساس معتقد است :« از نظر اسلام، هنر الهي پيش از هر چيز تجلي وحدت الهي در جمال و نظم عالم است. وحدت در هماهنگي و انسجام عالم كثرت، در نظم و توازن انعكاس مي‌يابد. جمال بالنفسه حاوي همه اين جهات هست و استنتاج وحدت عالم، عين حكمت است. بدين جهت تفكر اسلامي ميان هنر و حكمت ضرورتا پيوند مي‌بيند.»بوركهارت در كتاب هنر معماري، آنچنان تحت تاثير معماري ايراني قرار مي‌گيرد كه مي‌گويد:« در هر جا انسان با كمال معماري روبروست». به عقيده بوركهارت معماري مسجد هرگونه كشش و كشاكش بين زمين و آسمان را منتفي مي‌كند. وي وقتي حوض و حياط مسجد امام در ميدان نقش جهان را كه بنا در حوض آن انعكاس يافته مي‌بيند، مي‌گويد:« آنچه در زير است مانند آن چيزي است كه در بالاست و آنچه در بالاست، مانند آن چيزي است كه در زير است». ما در فضايي محدود اما بي‌مرز قرار گرفته‌ايم ولي مي‌بينيم كه از طريق يك حوض به ماورا سفر كرده‌ايم. تا اينجا شايد براي خواننده‌ها كه در كلان‌شهرهاي امروزي زندگي مي‌كنند، اين فضا، فضاي غريبي است و يا اگر مساجد عظيم جهان اسلام، مانند مسجد شيخ لطف‌الله و... را نديده باشد در صحت گفته‌هاي ما شك مي‌كند. اما ما به او حق مي‌دهيم. امروزه ساخت و ساز مسجدهاي بزرگ بسيار است اما چيزي از فضاي معنوي در آن ديده نمي‌شود. به عقيده مهندس محمدرضا حائري:« در دهه پنجاه شمسي ما با مساجد نوظهوري مواجه شديم كه منبع الهام خود را در اشيا جستجو مي‌كردند. در گذشته هنرمند در پي كسب سود نبود و يا كار خود را انجام تكليف نمي‌دانست. كار هنري به صورت پروژه‌اي انجام نمي‌شد بلكه شور و شوقي ناگهاني و الهام‌گونه، هنرمند را وامي‌داشت تا دست به خلق اثري هنري بزند. سيد حسين نصر هم با بوركهارت هم عقيده است كه هنر قدسي پلي ميان عوالم مادي و معنوي است. هنر سنتي هرگز در قالب ساخت و ساز و دلال‌وار نبود و هنرمند تنها به اين مي‌انديشيد كه از خود چيزي ماندگار به جاي گذارد.شايد امروزه چيزي كه ما را بيش از هر چيزي به وحشت مي‌اندازد، رواج بناهاي به سبك پست مدرن باشد. آن‌گونه كه در غرب در چالش با كليت مدرنيته، بناهايش شكل گرفت كه از هرگونه نظم محوري و هارموني گريزان است. مركز معماري مدرن با فروريخته‌شدن بناي لوكوربوزيه آغاز دوره جديدي بود كه تا به امروز ادامه دارد. ساختمان‌هايي كه هرگونه منطقي را بر هم مي‌ريزد و معيارهاي معماري سنتي يا مدرن را به چالش مي‌كشد.آيا به راستي هنر پست مدرن را مي‌توان چيزي بيش از يك مشت خطوط و رنگ‌هاي بي‌معنا و يا در موسيقي، صداهاي ناهنجار دانست؟! هنر پست مدرن از خود چيزي ارائه نمي‌دهد، بلكه تنها با آنچه نفي مي‌كند، خود را معرفي مي‌كند.آن‌چه در ايران امروز ضروري به نظر مي‌رسد، تلاش‌هايي است كه بايد در جهت حفظ هنر صورت گيرد؛ هنر نه به معناي امروزي آن بلكه هنري كه معنويت را به جامعه باز مي‌گرداند. معماري اسلامي مي‌تواند نقطه تلاقي هنر و معنويت باشد؛ زيرا فضايي را مي‌آفريند كه در آن انسان از هرچه غير از عشق و زيبايي است فارغ مي‌شود.


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:هنر و معنویت, معماری اسلامی, توسط هادی(ماهان)پورآخوند
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :